میوه دلمان یگانهمیوه دلمان یگانه، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

یگانه زیباترین ترانه هستی

اتفاقاتی که تو دوران 1 سالگی برات افتاد

1392/6/24 16:33
نویسنده : مامانی مهسا
1,040 بازدید
اشتراک گذاری

((تیر 1391))

 

تازه یک ماه از تولدت گذشته بود که بابا مرخصی گرفت تا با خانواده خاله سمیرا بریم

 

مشهد زیارت امام رضاولی چون مرخصی بابا جون کم بود با هواپیما 2 روزه رفتیم  و

 

اومدیم این عکسم  و اونجا ازت گرفتیم

 

 

مریضیهایی که تو یک سالگی گرفتی :

 

 

نزدیک یک  سال و نیمت بود که دوبار مریضی خیلی سختی گرفتی یه بار اسهال و

 

استفراغ شدیدکه 3 روز تموم هر چی میخوردی بالا می آوردی .دوبار دکتر بردیمت

 

بازم خوب نشدی دیگه جایی رسیده بود که آبم میخوردی بالا می آوردی  انقدر حالت

 

بد بود که همش بی حال بودی و میخوابیدی  دلم برای شیطونیات  تنگ شده بود به

 

خاطر اینکه بابایی و مامانی ناراحت نشن میرفتم تو اتاق کلی برات گریه میکردم تا

 

بالاخره بردیمت یه دکتر گفت این ویروس جدیده  باید همون روز امول بستریش میکردین

 

دیگه اون شب منو و مامانی بردیمت بیمارستان بهرامی مخصوص کودکان بابا جونم از

 

 طرف سر کارش اومد وقتی بابا اومد دیدم چشاش قرمزه انقدر برات گریه کرده بود.

 

آخه بابا جون خیلی دوست داره  گلم مخصوصا" اینکه این ٣ روزم تو خیلی اذیت شدی

 

خلاصه اونجا برات سرم زدن دکتر گفته بود تا وقتی سرمش تموم نشده نباید چیزی

 

بهش بدین بخوره ولی تو همشز بهونه میگرفتی و شکلات میخواستی آخرشب دایی

 

مجید و عمو کریم اومدن دیدنت برات بادکنک و اسباب بازی گرفته بودن تا اونا رو تو دیدی

 

دیگه شکلات خواستن از سرت افتاد .دیگه نزدیک صبح بود دکتر اومد دیدت و مرخصت کرد

 

و اومدیم خونه ولی بازم تا دو سه روز یه وقتایی دلت درد میکرد

 

این عکس و بابا جون از دستت که بهش سرم وصل بود گرفت

 

 

 

دوباره یکی دو ماه بعدش تمام دهنت پر آفت شده بود تا ١٢ روز نمیتوستی غذا بخوری

 

تو این  ١٢ روز به زور سرنگ آبمیوه و سوپ بهت میدادم آخه دکتر گفته بود ویروس تبخالیه

 

تا ١٠ .١٢روز طول میکشه تا خوب شه باید بهش با سرنگ غذا بدی وگرنه باید سرم خوراکی

 

براش بزنیم منم با اینکه خیلی گریه میکردی ولی به زور غذا رو بهت میدادم  ولی خلاصه

 

دختر قشنگم این دوباری که مریض شدیبه مامان جون خیلی سخت گذشت  آخه می دیدم

 

که تو چقدر اذیت می شدی  ولی این مریضیت باعث شده بود تا شصت خوردن از سرت

 

بیفته.با این که چند ماهی از این اتفاقات میگذره ولی یادش برام عذاب آوره خانومم از خدا

 

میخوام که تو رو همیشه واسه من و بابا جون سالم نگه داره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)